با گذشت چند روز از بیانیه شدیداللحن سردار سلیمانی خطاب به حاکمان بحرین با مضمون هشدار نسبت به سرنوشت «شیخ عیسی قاسم» رهبر شیعیان این کشور، هنوز عکسالعمل خاصی از سوی سران بحرینی مشاهده نشده است. این موضوع نشانگر آن است که بیانیه مذکور، تأثیر قابل پیشبینی خود را داشته است؛ بویژه آنکه در پی صدور آن، بسیاری از چهرههای سرشناس جهان اسلام و مراجع تقلید نیز مواضع محکم و تحسینبرانگیزی در حمایت از شیخ عیسی و مخالفت با این اقدام شرمآور دیکتاتوری حاکم در منامه اتخاذ کردند. آیتالله سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان در نجف، عموم مراجع تقلید در ایران، گروهی از چهرههای سیاسی و مراجع تقلید افغانستان و پاکستان، رهبر حزبالله لبنان و...، همه و همه مواضع همسو و یکدستی در این خصوص اتخاذ کردند. این اتفاق نشان داد اگر این یکپارچگی در موارد دیگر نیز وجود داشته باشد، میتوان بسیاری از دسیسههای جریان تندرو وهابی و وابسته به حکام مستبد منطقهای را خنثی کرد. در ماجرای حمایت از شیخ عیسی قاسم، بخشی از مراکز و مراجع بینالمللی نیز سرانجام از خواب و بیتفاوتی سؤالبرانگیز خود درباره جنایات جاری در بحرین بیدار شده و نقشه شوم سلب تابعیت وی را محکوم کردند. در چنین وضعی دستگاه دیپلماسی ما صاحب موقعیتی طلایی است تا بتواند از این فرصت جهانی و همراهی مراکزی نظیر سازمان ملل، برای افشای فشارها و خونریزیهایی که در بحرین جریان دارد، بهره ببرد. آشوبهای منطقهای مانند بالاگرفتن نبردها در عراق و سوریه و حمله آلسعود به مردم مظلوم یمن سبب شد تا در یک سال اخیر رسانهها و افکار عمومی جهان کمتر به جنایات رژیم آلخلیفه در سرکوب مردم بیگناه بحرین بپردازند. از سوی دیگر، بدیهی است که سعودیها پس از بهشهادترساندن «شیخ نمر» و بیتفاوتی نهادهای بینالمللی، رژیم آلخلیفه را تشویق کردند تا سیاست مشابهی را در سرکوب مخالفان پیش بگیرد. اما این بار تیر آنها به سنگ خورد. بیگمان اگر در ماجرای جنایت سعودیها نیز همین مقاومتها تدارک دیده میشد و همین یکپارچگی رخ میداد، امروز شیخ نمر زنده بود. اتفاق اخیر باید درسی برای شیعیان پراکنده در منطقه و جهان باشد تا در آزمونهای اینچنینی، فارغ از هر اختلاف سلیقهای، یکصدا و متحد در کنار هم قرار گیرند تا دشمنان خود را به زانو درآورند. در این میان، تلاش برای جلب نظر نهادهای بینالمللی و حقوق بشری و نیز رسانهها و افکار عمومی جهان در این برههها از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ کاری که نیاز به برنامهریزی یک تشکیلات رسمی و باتجربه نظیر وزارت خارجه کشورمان دارد. لازم است در این قبیل موارد وزارت خارجه ما در نقش هماهنگکننده مؤثر این جزیرهها، با تمام توان به میدان بیاید نه آنکه نظامیان علاوه بر کار تخصصی خود مجبور شوند جور کمکاری آنان را نیز به دوش بکشند.
نظر شما